خطرناک ترین خون آشام《 پرنسس‌》 پارت:21

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:21

🗻از زبان کای🗻

قطع کردم و خیلی ناراحت بودم 😔نمیدونستم چیکار کنم😓لایلا لطفا منو ببخش😣همسر بدی برات بودم😩نمیخوام تو رو بدم دست جادوگر ولی خب داداشام رو چیکار کنم؟😔《داشت بلند با خودش حرف میزد😐💔》
لایلا:کای!جادوگر بهت زنگ زد که...باید منو ببری واسش وگرنه داداشات رو میکشه؟میدونم درست میگم خودم شنیدم🙂💔میتونی منو واسش ببری💔اما فقط قول بده هم خودت هم داداشات فراموشم کنید🙂💔چیزی نمیشه قول میدم🙂💔فقط فراموشم کن به زندگیت ادامه بده تو چیز های زیادی رو واسه تجربه کردن داری🙂💔
&اشک از گونه ی لایلا چکید😓&
#از گونه ی کای هم اشک ریخت#

کای:لایلا باور کن دوست ندارم تو رو بدم دست جادوگر ولی داداشام....🙂💔
لایلا:میدونم داداشات چی میشن💔همه چیز رو فراموش می کنن و مثل قبل دوباره زنگی جدید رو شروع می کنن💔
کای:آره درست گفتی🙂💔واقعا ببخشید

🗻کای از تخت بلند شد اومد لایلا رو بغل کرد و بوسیدش🗻

کای:لایلا من واقعا....
لایلا:حرف نزن نمیخوام بگی🙂💔من رفتم بلیط بگیرم
کای:لایلا لازم نیست💔
لایلا:چرا تو پیش داداشات باشی بهتره💔

۲۲:۰۶

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس‌》 پارت:22

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:22

کای:باشه😔💔

🗻دخترا هم پشت در بودن داشتن میشنیدن🗻
🗻تا لایلا میخواست بیاد بیرون سریع رفتن🗻

🗻دوباره جادوگر زنگ زد🗻

جادوگر:خب چی شد؟😏
کای:میارمش😔💔
جادوگر:آفرین عالیه😏
کای:1:30 فقط طول میکشه😓
جادوگر:به هر حال من نمیخواستم آسیبی بهتون بزنم با زبون خوش  و دوستانه درخواست کردم  ولی به هر حال خودم هم میدونم کجا هستین😏
کای:باشه الان سوار هواپیما میشیم میایم😓💔
لایلا:من اومدم🙂💔
کای:بریم؟💔
لایلا:بریم.💔🙂

🗻سوار هواپیما شدند و بعد از گذشت1:30🗻

کای وقتی لایلا خواب بود بردتش مخفیگاه جادوگر🙂💔
جادوگر:واو فکر نمی کردم اینجوری برام بیاریش😏
کای:خب حالا هر چی خواستم رو بهم پس بده؟😔💔
جادوگر:بیا اینم داداشات😏

۲۲:۰۵

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:20

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:20

🗻از زبان کای🗻

داشتم میرفتم تو اتاق که گوشیم زنگ خورد دویدم سمتش.جادوگر بود😒دیگه ازم چی میخوای😐
جواب دادم😑😤
جادوگر:به به آقای کای!خوشحالم تلفن رو برداشتی😏
کای:از جون منو لایلا چی میخوای؟
جادوگر:بزار حرف بزنم.😡
کای:خو بِنال😤
جادوگر:میدونستی داداشات دست من هستن؟😏
کای:دروغ میگی😣😨
جادوگر:نه نمیگم میتونی صداشون رو بشنوی😏
چانیول:کای تو نیا تو حالت خوب باشه حال ما هم خوبه😥
سوهو:لازم نیست بیای خواهش میکنم😣
چن:نمیخواد بیای بزار تو سالم باشی...😔
جادوگر:بسه دیگه زیادی ز.ر زدین😏
کای:من باید چیکار کنم؟😩
جادوگر:باید لایلا رو واسم بیاری وگرنه برا خودت و داداشات خیلی بد میشه😏
کای:نه نمیتونم همچین کاری کنم😣
جادوگر:وگرنه خودت میدونی چه بلایی سرشون میارم تو هم روش😏
کای:باشه ببینم چی میشه؟😔😓
جادوگر:ببینم چی میشه نداریم باید بیاریش هر کجا که هستی فهمیدی یا بفهمونم😏😤😡
کای:شیر فهم شدم ولی برات نمیارمممم تو هممممم غلطططط می کنی به داداشای من دست بزنی[با داد]
جادوگر:پس خودت خواستی😏
کای:نه باشه کاریشون نداشه باش😔😓لایلا رو برات میارم😖
جادوگر:باشه پس خداحافظ😏
کای:خداحافظ😣

۱۱:۰۹

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:19

*~خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:19~*

*~🗻از زبان جادوگر🗻~*

*~نگهبان اومد بهم گفت که هم کای و هم لایلا نیستن.سریع اومدم~*
*~اون لعنتی لایلا رو نجات داده میدونم چیکارت کنم😏~*
*~نگهبان:قربان منو صدا زده بودین؟~*
*~جادوگر:نه په دیوار رو صدا زدم بیاد.حواستون رو جمع کنید کل سئول رو میگردید تا پیداش کنید بعدش برام همون کسایی که گفتم رو برام پیدا می کنید بدون اینکه بکشیدشون ولی بیهوششون کنید و بیاردشون~*😏
*~نگهبان:چشم~*

*~🗻از زبان کای🗻~*

*~خدایا چقدر دعوا دارن😑چرا باید گیر اینا بیفتم آخه😶~*

*~لایلا:کای تو فکری ؟~*
*~کای:اممم.....آره....ولش کن~*
*~لایلا:خب باشه بیا شام بخوریم🙂~*
*~کای:باشه الان میام~*😘
*~لایلا:نونا مرسی~*🤗
*~نینا:نوش جونت😘~*

۱۱:۰۸

خطرناک ترین خون آشام《 پرنسس》 پارت:9

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:9

🎄 از زبان لایسا🎄

لایسا:خوابم میاد😪
آیو:خب برو بخواب مگه گرفتیمت.😑
لایسا:ولی میخوام 《زیبای حقیقی》رو باهاتون ببینم خیلی قشنگه.
آیو:خب ببین.

🎻از زبان لایلا🎻

رفتم یکم گرم کردم،چون باید قبل از دنس خودتو گرم کنی.

🎨تق تق🎨

استایلیست بود.
استایلیت:بیا اینم لباست برو تو اتاق پرو بپوش کسی نیست.بعدش برو تو اتاق میکاپ ماهم این اتاق تمرین دنس رو تزیین کنیم.😀
لایلا:چشم الان میرم.

 

لایلا:خب من اومدم.🤩
استایلیست:خوش اومد...وای چه خوشگل شدی😍 الان برو تو اتاق میکاپ،گیریمور منتظرته.😊
لایلا:اها باشه.😄

🥙از زبان لایلا🥙

رفتم تو اتاق میکاپ که دیدم.....

۰۹:۰۵

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:8

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:8

🔆از زبان آیدینا🔆

رفتم در رو باز کنم که دیدم فقط نینا برگشته.
آیدینا:عه پس مادربزرگ کجاست؟🤨
نینا:ولم کن خستمه میخوام برم بخوابم😴اون نیومد
رزی:هن؟نیومد؟چرا؟واسه چی؟چیزی شده...🤔
نینا:ولمون کن چقدر حرف میزنی.😑
لایسا:چرا اینجوری کرد؟🤨
آیو:نمد ولی خیلی خستشه🙂

📚از زبان نینا📚

خب این خبر رو میزارم فردا میگم الان برم بخوابم پس تا فردا دهنم ساکت باشه🤐

♥️از زبان لایلا♥️

آخیش لیریک رو نوشتم بقیش رو واسه فردا می نویسم. الان برم تمرین کنم.
استایلیست:خب تموم شد؟🤨
لایلا:آره😄
استایلیست:خب برامون بخون ببینیم😚
لایلا:ولی لطفا لو نده😣🙏🏻
استایلیست:لایلا تو به من اعتماد که داری.همه راز هاتو که من به کسی نگفتم ولی فقط کمپانی من و هم گروهی هات میدونن🤗
لایلا:آها راست میگی.خب بخونم؟
استایلیست:آره بخون.
لایلا:من به ارتشی نیاز ندارم🎹
لایلا:خودم یه ارتش هستم🎹
نینا:رنگین کمان جایی تو آرامشمه🎹
نینا:از اون بالا میرم 🎹
هر دو باهم:بالا بالاتر🎹
نینا:تو نمیتونی مث من باشی🎹
نینا:از اون بالا بری🎹
لایلا:بالا میبرمت بالا بالاتر🎹
لایلا:میتونی زندگی تو واسم بزاری؟🎹
لایلا:میتونی از اون بالا نگام کنی؟🎹
نینا:میتونی وقتی که میخوام بغلت کنم بپری؟🎹
لایلا: یک دو سه 🎹
لایلا:وقتی میپرم لطفا منو بگیر🎹......
استایلیست:واو!خیلی قشنگ بود.
لایلا:خواهش می کنم.
استایلیست:دنس هم داره؟
لایلا:نمیدونم شاید رو صندلی بشینیم و شاید هم دنس داشته باشه ولی اینجا مربی دنس همون و لایسا هستن.ولی به احتمال متوسط میتونم بگم شاید دنس داشته باشخ.
استایلیست:آها مرسی از اطلاعاتت . منم لباس رو انتخاب کردم الان میرم لباس رو برات میارم گیریمور هم الان میاد اگه خواستی چون میخوایم فیلم برداری کنیم📽🎥
لایلا:باشه میتونه بیاد.

 

۰۹:۰۰

خطرناک ترین خون آشام《 پرنسس》 پارت:7

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:7

《بر می گردیم به زمانی که لایلا و نینا داشتن سوار ماشین می شدن😂💔》

آیدینا پشت پنجره بود داشت نگاه میکرد حرکت کردن یا نه؟
رزی:پیس پیس(داره صدا میزنه آروم مثل ما چطور اینجوری آروم همو صدا میزنیم😂💔)
آیدینا:بله چته؟🤨
رزی:رفتن؟🤨
آیدینا:نه هنوزه دارن حرف میزنن😓
رزی:بسم الله خو کی میخواین برین؟🤨
لایسا:لاوم چرا عجله داری؟خو میرن دیگه🙄
آیو:فقط منتظرم برن که بتونیم باند رو روشن کنیم اون وقت چه کنسرتی بشه😂
رزی:راستی خیلی حال داره.

🎶از زبان لایسا🎶

باند رو روشن کردیم که خودش اهنگ پخش شد چنان جو گرفته بودیم😂💔

بعد از گذشتن ۱:۳۰ دقیقه...

رزی:آخخخ سینه ام درد می کنه کی میان دیگه؟😔
آیدینا وای صدا ماشین میاد خونه خیلی شلخته شد پاشید سریع جمع کنید وگرنه از همه چی محروم میشیم؟
لایسا:پاشید من نمیخوام گوشیمو ازم بگیره😓
آیو:منم نمیخوام دیگه چیزی نخورم حتی بدون گوشیم میمیرم😣
رزی:پس جمع کنید.😐

🌶بعد از جمع کردن🌶

رزی:آخ خسته شدم.😪
آیو:منم اینقدر با عجله جمع کردیم.😲

🥥دینگ دینگ🥥

لایسا:عه آیفون خورد کیه؟🤔
آیدینا:حتما اومدن😀

🍉از زبان آیدینا🍉

رفتم در رو باز کردم که دیدم.......

 

درکم کنید کلاسم الان شروع میشه😂💔

۰۸:۵۸

KPOP_LOVELY

سلم فرزندم خوفی؟!🙂🌱💕
خش اومدیح🙂🌱💕

.......................

رویا های خودتون رو بسازید🙂🌱💕
در غیر این صورت🙂🌱💕
فرد دیگری برای ساختن🙂🌱💕
رویا اش از شما کمک میگیرد🙂🌱💕
نویسندگان
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan