سمبل برای ادیت هاتون🌱🍥


¸𓏲࣪ ˚.꒷ ִֶָ ᎔ 𓍢 𖤐 ¹𓍯 𓏲 ࣪₊♡𓂃 ִֶָ ִֶָ 𓏲࣪   ︎ִֶָ ̽𖧧 ָ࣪ 𖧵ֹֺֽ໋໋݊ 𓄹𓈒 𓏲 ๋࣭ ꕤ ۰⸼ ۫ ִֶָ ࣪𓂅 ⸼𖧧 ָ࣪ ⊹ ִֶָ𓏲࣪ .⊹ ִֶᵎ ִֶ 𓆦 𓏲 、˖ ࣪ 𓂅  ⊹ ࣪˖⁩ ﹔𓂅 ˑ ִֶָ  𖦹 𓄹 ࣪ ˖ ࣪ 𖧷 ◞ 𓏲  ࣪˖ 𓂃 .˖  ˓ ⊹     ꒲   ִֶָ  ◟⊹ 𖧧. ָ࣪ ◝⊹ ࣪˖⁩ ꒦꒷ ʾ 𖧧 ָ࣪  ˓ 𓏲ִ 𓂃 . ✦ ٬  ˓𓄹 ࣪˖  𓏲࣪◜ ִֶָ⊹𓂃𖧧  ִֶ𓍢  𓆤 𓏲࣪ . 𓂃 𖨂 ¸  ⋮ ⋮ ꒰ ╱╳╲ ﹏   ◡̈ ꒰  ⌞ ⌟ ۫ .⋆。˚ . ˚✧┊
  . •   .      .     •      .    .•     . •       •    .    • ˚ ❲ ❳ ∞ ‹ ∅ ┊ ➹  ꩜ ♡ ┊ ✎⟆ v ﹆ ﹅ ∅  ִֶָ  ⎓ ૪  ꒲ 𖧧  ๑𖧷 𖠱 ꩜  . ⸼ ۰ ۪۪۫۫ ·。ꞈ ¦ ރ ▿ ⌀ ˙˙ ຳ ﹻ ៹ ꪵ↬ ┊ ┆ ◠ ◟﹀﹀⸼۰  ɞ  ﹏﹥﹆︿ 𖠗 𖥦 𖥵 𖥾  𖧾 𖧷 ︙ ۪۪̥࣭°୭̥ ୨ ¡! ✦¡ ✧ #◜ ♡‧₊˚ ꒰ ꒱ ↷. . *·˚. ᵎ₊   ⋯ ° ˖ ・ ·̩ ゚𖦆⊹  જ    𖧧   ๑  ︵ 𖧷   𖠱   ꩜  ♡ ┊✎⟆ ᝰ  ん  ๛  ◇   ͎ᨛ᤹   〞◖ ◗  ꩟    ۪۪۫۫     ‧  ₊   ༝   ・  ˖ ˚   。 .  ⸝    ˴  ،،   ۪۪۫۫    ·₊̣̇ .   ⊱ ⊰   ∝ ◠◡˙˙˙ ⊹○゚˖ ⊹ › 𖤐 ᵎ𓂅 𐀔 ɞ ◟⊹ 𖧧. ָ࣪ ◝. ㅤ 𓄹 ࣪ ˖   ִֶָ𓂅 𑁍ࠬ ⊹ ࣪˖⁩ ꒦꒷ ʾ˓𖤣 𓏲ִ 𓂃 . ✦ ٬ . ࣪. ˓ ˓𓄹 ࣪˖ะ 𓏲࣪◜𖤐 ִֶָ 𓂃 ⊹ ꫂ ˖𓂅 𓄼ꕤᵎ ⤿ ⸼ ᨓ Ꮺ࣭۪ ⵓ ܓᝰ 𓂃⌁. 𖧧՞¸ 𓏲࣪◜ ִֶָ𓏲࣪  ˖ 𓈒 𓈒 𓈒 ⅏◍ 𓂅 
𓄹  ִֶָ 𓏲 𓍢 ₍ 𓆤 𓏲࣪ . 𓂃 𖨂  ¸ 𓂅 𓂃⩨͢ ˖ ⊹ ˚. 𖥔 ݁ʾ ִֶָ𖧧.៹ 𓆤◞  ¸𓂅 𓏟 ִ•࣪⸼ 𓇢ᴓ˟ 𓆰 𓂄 𓂃 𓍯 𖤐˚. ᝐ𓍼 ᝢ ⊹ ˚.♡﹙ ᴓ˟⁘¸𓏲࣪ ˚.꒷ 𖤐⤸₊˚ ִֶָ  ⊹ ִֶָ  𓍢 𖤐 𓍯 ꜛ࣪₊♡𓂃 ִֶָ ִֶָ 𓏲࣪  𖤐⊹ ࣪  ︎ִֶָ ̽𖧧 ָ࣪𖧵ֹ໋໋݊ 𓄹𓈒 𓏲 ๋࣭ ꕤ ᐢ⸼𓂃𓏲 𓈒 ⊹ ִֶָ ִֶ 𓆦 𓏲 ˖◞/◞⃕ ⸼  𖤣 ࣪ ˖ ꜜ ٪ ࣪ ִֶ˖ ָ࣪➹ 𑁍. 𓂅  ◞OO ִֶָ✧ᕱ♡ 𓂅  ៹ %⸗ ꕤ ˖ ̼ ̼ ̼ ̼ ̼ ̼ ̼ ̼ ̼ ⸼⌗ ↺⤹ ꞋꞌꞋ ִֶָ꙳໋͙ ⌑ ⊹ ࣪˖ 𓏲 𓂅 ˑ ִֶָ
࣪𐇵 𓄹 ࣪˖ ˖ ࣪ 𖧷 𖡎 ◞ 𓏲 ࣪˖ 𓂃 . ࣪  ˓ ⊹ ָ࣪ ˓ ࣪˙˖ ˖ ࣪ ִֶָ ᯽ .゚‪‪༘༘ ˖࣪  ◡̈ ʾ ִֶָ%˓ ᵎ ✦.˚ ࣪.`⌁❀₊⑅⋰⌘·˖˚ ⌇#៹ ⩩﹫.☆■□●○▪•°⊙¤♤♡◇♧}{[`]><|\~`¿¡》《+×÷=/_€£¥₩@#$٪^&*()-' ":؛!؟،. ♡♥︎❥❦❧☙❣❢ᰔᰔᩚෆʚɞღდლএঞଓᜊᥫ᭡ꨄஐᦗඩාඞ꫞𐂂𐂃𐂄𐂅𖨆⃝





☺︎☻◯△□◇⬤▲■◆◉▣◈┆︴⏤͟͟͞͞☆★٭*𖤐✰✩✪✫✬✭✮✯✡✢✣✤✥𖤓✡︎✦✧✱✲✳✴✵✶✷✸✹✺✻✼✽✾✿❀❁❂❃❅❆❇❈❉❊❋꥟꙰࿏⁂ᕯ⁑꙳≛❍❏❐❑❒◘◙❖☉۞◖◕◔◓◒◑◐●◎◍◌○▩▨▧▦▥▤▓▒░◧◨☐☑▪※▴▵∆⊿▶▷▸▹►▻◀◁◂◄◅▼▽▾▿◭◮⧎♱♰☥☩✠✟✞✝︎☨†✜✛✚✙⊹☦︎☫☬☯☧⚜︎☤卐◡̈ᵕ̈☹︎•∘˙˚☘︎߷ꕤꕥ ིྀ∞ꔛᏪ〰︎﹏︴⟭⟬⌑ওଘପ۵𓆩𓆪ᥬ​᭄༺༻⫷⫸◥◤▥▤▓▒░ツᘏᘎဣ࿐𓁹𓂀𓆸𓍯𓏲𓉳᭕༈𖥸〠✌︎⁋⌗⊹܀¤۞۩༒▀▄ೄྀ༆༄༅ᬊ▶⊰⊱୧୨ᙏ̤̫͚𖠌𖠅𖠆𖠈⊱୧୨ᙏ̤̫͚𖠌𖠅𖠆𖠈𖢘ဗီူဗီူ𖠋🜲✂✎✐✉☏☠︎︎♲︎☕︎︎⌨︎︎☮︎︎✆⚐⚑⚈♾︎☘☀︎☼☁︎☂︎☔︎︎☃︎❆☽☾☄︎✔✘☑︎☕︎♨︎⚠︎☠︎☎︎☏⚡︎♿︎☢︎☮︎☯︎☣︎⚕︎☬웃유⚣⚤⚥⚦⚧⚨⚢♀♂♁☿$¢£¥€𝄞♩♪♫♬♭♮♯♑︎♒︎♓︎♈︎♉︎♊︎♋︎♌︎♍︎♎︎♐︎♏︎ψ☍⚱︎⚰︎𖠰𖤛✇✏✑✒®™℡⚉⚆⚇꒷꒦࿉۝Ӝ☸︎☭☪︎♆〄ʊ๛ꪉ𐀔☊☋⌘⌥⌦⌧⌫⨷⨻⨶⨳☒⬳፨⊛⌕§©⚛︎⚘⚙︎☓囧㋡ッ彡෴๑ꆜฅﻌˠ¿巛ᯓ⚊⚋⚌⚍⚎⚏☰☱☲☳☴☵☶☷⍨⃝
⍢⃝
⍣⃝
◡̈⃝︎⍥⃝⌓̈⃝⠒̫⃝༛̥⃝୧⌓̈⃝୨ˁ῁̮ˀદᵕ̈૩ᐖꈍᴗꈍ×͜×
𒆜𒆙𒈞𒋨𒈒𒁂𒈔𒅒𒇫𒄆𒂝𒀱𒈓𒁎𒌧𒅃𒅌﷽𒐫𖤍𖣘𖠄𖣁𖧷𖠇𖠁𖠂𖠃𖠈𖠊𖠋𖠌𖠍𖠏𖠑𖠓𖠔𖠖𖠗𖠘𖠚𖠛𖠞𖠡𖠢𖠣𖠥𖠦𖠧𖠨𖠫𖠰𖠱𖠳𖠸𖠺𖠻𖠽𖡃𖡄𖡅𖡆𖡍𖡎𖡞𖠸𖡤𖡘𖡖𖢐𖢇𖢕𖢚𖢇+−×÷=$%^&*()#@/∼.,:;'"[]{}|\∓±∔παβθλσφΔΣΩΠ≤≥≦≧≃≈≏∘∙√∛∜∝<>∑⋀⋁⋂⋃⨀∞⁰¹²³⁴⁵⁶⁷⁸⁹½⅓⅔¼¾⅕⅖⅗⅘⅙⅚⅐⅛⅜⅝⅞⅑⅒≂≐≠≡⊈⊇⊆⊅⊄⊃⊂≢⊉⊊⊋⊏⊐∆∇∫∬∭∮∊⊿⊾∿Ω℧㏒㏑⓪①②③④⑤⑥⑦⑧⑨⓿❶❷❸❹❺❻❼❽❾

۲۱:۲۸

فکت از آیدل های کیپاپ🌱💕

لیسا گفته بهترین هدیه ای که گرفته یه مینی یخچال از طرف اعضا بوده •-•🍓
نامجون گفته رانندگی بلد نیست و گواهینامه نداره 😂🔥✨
هوپی وقتی خیلی خوشحاله دستاشو تو هم قفل میکنه و دستشو به گردنش میکشه🥲🖇️🌸
تهیونگ گفته تو وقتای آزادش و زمان های بیکاریش عکاسی میکرده 🥺🧸🌈
جیمین گفته دوران کار آموزی و اوایل دبیو حق دیدن تلویزیون نداشته 🥲🌈🧸
اعضا هر موقع میخوان دسته جمعی عکس بگیرن از گوشی جنی استفاده میکنن📱🎶
جنی همیشه عکسای اعضارو با خودش داره و معتقده این عکسا براش خوش شانسی میاره❤️🙂

لیا دوسال کار آموز کمپانی جی وای پی بوده از همه اعضای مدت زمان کمتری داشته😌💖☝🏻
آیو با Suzy و Jiyeon از T-ara صمیمی هستش🤍📎🙂
سومی میتونه ادای یه زرافه درحال غذاخوردن و دربیاره😂💚🖇️

۲۱:۲۷

خبر های تازه همراه با[خودتون میفهمید😐💔😂]

https://uploadb.me/direct/dxdi5toulxk4/VID-20220126-WA0215.mp4.htmکلیکl
چشمک
امتحان های نوبت اول هم تموم شد🙄
نوبت دوم شروع شد
و فردا امتحان دارم😭
ولی پارت بعد داستانم رو میزارم
و تک پارتی های کوتاه نوشتم.
همراه با عکس هستن.
یه داستان جدید هم هست که راجب جادو هستش
امیدوارم خوشتون بیاد.
۲۱:۲۲

خطرناک ترین خون آشام《 پرنسس‌》 پارت:21

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:21

🗻از زبان کای🗻

قطع کردم و خیلی ناراحت بودم 😔نمیدونستم چیکار کنم😓لایلا لطفا منو ببخش😣همسر بدی برات بودم😩نمیخوام تو رو بدم دست جادوگر ولی خب داداشام رو چیکار کنم؟😔《داشت بلند با خودش حرف میزد😐💔》
لایلا:کای!جادوگر بهت زنگ زد که...باید منو ببری واسش وگرنه داداشات رو میکشه؟میدونم درست میگم خودم شنیدم🙂💔میتونی منو واسش ببری💔اما فقط قول بده هم خودت هم داداشات فراموشم کنید🙂💔چیزی نمیشه قول میدم🙂💔فقط فراموشم کن به زندگیت ادامه بده تو چیز های زیادی رو واسه تجربه کردن داری🙂💔
&اشک از گونه ی لایلا چکید😓&
#از گونه ی کای هم اشک ریخت#

کای:لایلا باور کن دوست ندارم تو رو بدم دست جادوگر ولی داداشام....🙂💔
لایلا:میدونم داداشات چی میشن💔همه چیز رو فراموش می کنن و مثل قبل دوباره زنگی جدید رو شروع می کنن💔
کای:آره درست گفتی🙂💔واقعا ببخشید

🗻کای از تخت بلند شد اومد لایلا رو بغل کرد و بوسیدش🗻

کای:لایلا من واقعا....
لایلا:حرف نزن نمیخوام بگی🙂💔من رفتم بلیط بگیرم
کای:لایلا لازم نیست💔
لایلا:چرا تو پیش داداشات باشی بهتره💔

۲۲:۰۶

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس‌》 پارت:22

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:22

کای:باشه😔💔

🗻دخترا هم پشت در بودن داشتن میشنیدن🗻
🗻تا لایلا میخواست بیاد بیرون سریع رفتن🗻

🗻دوباره جادوگر زنگ زد🗻

جادوگر:خب چی شد؟😏
کای:میارمش😔💔
جادوگر:آفرین عالیه😏
کای:1:30 فقط طول میکشه😓
جادوگر:به هر حال من نمیخواستم آسیبی بهتون بزنم با زبون خوش  و دوستانه درخواست کردم  ولی به هر حال خودم هم میدونم کجا هستین😏
کای:باشه الان سوار هواپیما میشیم میایم😓💔
لایلا:من اومدم🙂💔
کای:بریم؟💔
لایلا:بریم.💔🙂

🗻سوار هواپیما شدند و بعد از گذشت1:30🗻

کای وقتی لایلا خواب بود بردتش مخفیگاه جادوگر🙂💔
جادوگر:واو فکر نمی کردم اینجوری برام بیاریش😏
کای:خب حالا هر چی خواستم رو بهم پس بده؟😔💔
جادوگر:بیا اینم داداشات😏

۲۲:۰۵

گروه جدید{جی وای پی}

https://uploadb.me/direct/zw4fjf2bjlip/VID-20220115-WA0018.mp4.html
لبخندبرید داخلش
۱۶:۵۴

MAFIA IN LOVE

معرفی تک پارتی
اسم: Mafia in love
ژانر:درام،عاشقانه،مافیا

علامت های گفت و گو

(-دختر دانشجو)
(+مادر دختر دانشجو)
(÷پدر دختر دانشجو)
(&برادر دختر دانشجو)
(€دزد مافیا)
(₩دوست دختر دانشجو)
(٪استاد دانشگاه)
(@خرخون مدرسه)
(¤دستیار دزد مافیا)


خلاصه:

یه دختری بود که به دانشگاه جدیدی در سئول میرفت.اون از خانواده ی پولدار ها بود.
بهترین دوستش اسمش لایلا بود.
که تو مدرسه با پسری آشنا میشه
پسر بهش اعتراف میکنه
ولی دختر دوستش نداره
پسر مجبور میشه.....

تا همین حد کافیه🙂🌈

بریم واسه تک پارتی😊
MAFIA IN LOVE🍥🖇

نسیم بهاری می وزید🍥🖇
صدای جیک جیک گنجشک ها بیدارم کرده بود💕🍥
مادرم با اون صدای قشنگ و دلنشینش منو صدا کرد💕💜
از خواب بیدار شدم🤞🏻🍥
به سمت کمد رفتم🤞🏻💕
لباس فرم دانشگاه رو پوشیدم💜
بهترین عطرمو زدم.

-سلام مامان😃صبح بخیر
+صبح قشنگ تو هم بخیر😘
-داداش فضول من چطوره😁
&بد نیستم🙂اگه شما بزاری
-مگه چیکار کردم😨
÷بسه صبحونه بخورید دیرتون میشه😆
-باشه😗
&وای باید برم سر کار دیرم شد😣
-بیا یه لقمه بخور😚

لقمه رو پرت کرد تو دهنش

&هدف گیری خوبی بود😉👍🏻
-چشم داش😅نوکرم😁
&صد بار گفتم این حرف رو نگو🙄
÷نمیخوای بری
-وای دیرم شد منم رفتم😨
&میرسونمت لایسا
-مرسی تهیون
&خداحافظ  مامان بابا

🍥لایسا رو رسوند دانشگاه🍥

اولین روز مدرسه ام بود.
بعضی ها چپ چپ نگام میکردن.
مخصوصا پسر ها.
چشون بود🙄

-عه سلام لایلا خوشحالم میبینمت😊🍥🖇
₩سلام لایسا منم خوشحالم میبینمت از بچگی تا الان خیلی فرق کردی😅🤞🏻
-آره خیلیا بهم میگن😉💕
₩بریم الان کلاس شروع میشه😘
-باشه😊🍥🖇

٪خب بچه ها فهمیدین یا دوباره توضیح بدم😅
●بله فهمیدیم استاد(این علامت همه اس وقتی حرف میزنن)

زنگ خورد

₩خب بیا ببینم بشین اینجا بگو تو این سال ها بدون من چیکار میکردی😅
-همش به دوست هام فکر میکردم حتی باورت میشه کلاس دنس میرفتم و ویولن😁🍥
₩من رپ و خوانندگی و دنس و لیریک نویسی و ساز زدن میرفتم😊🍥
-اوممم خوبه
₩ لایسا
-بله
₩من برم دستشویی نمیتونم تحمل کنم😂
-اوه باشه برو

از زبان لایسا

دانشگاه که حیاط نداشت زنگ تفریح میشد رفت تو خیابون
من رفتم تو خیابون

€ببخشید مزاحم میشم خانم😏
-من شما رو نمیشناسم😣
€میشه دنبالم بیاید کار واجب درباره خانوادتون دارم😏
-چیزی شده؟😨
€نه بیاید دنبالم

نفهمیدم چی شد که چشم هام سیاهی رفت

₩خب من اومدم.....لایسا کجایی🤨🍥
₩چرا پیداش نمیشه این دختر🙄الان کلاس شروع میشه

از زبان لایسا

چشم هامو باز کردم.
نفهمیدم چی شد.
تو یه اتاق که بیشتر شبیه انباری بود و تنگ و تاریک بود.
تو یه جا بودم.
دست و پام به صندلی بسته بودن.
داد و بیداد کردم تا کسی بیاد.
کسی نبود.

در باز شد.

-تو کی هستی؟چی از جونم میخوای؟
€از این به بعد تو فقط متعلق به منی😏
-به چه دلیل؟😨
€از ای انباری بیرون میارمت.باید به حرف هام گوش بدی.بهم احترام بزاری.هر کاری گفتم انجام بدی.این انباری عمارت من هستش.تهیون هم حسابی حواسش هست.اگه به حرف هام گوش بدی ددی خوبی برات میشم😏
-چیکار باید بکنم😨
€کسی که تازه باهاش آشنا شدی کی بود؟😏راستش رو بگو😏
-دوست صمیمیم😣
€اسمش چیه؟😏
-لایلا،واسه چی میپرسی؟🤨
€واقعا خوشگل بود ولی به پای تو نمیرسه😏
-من اینجا خفه شدم بازم کن😑😣
€نمیخوای التماس کنی؟😏
-التماست میکنم بازم کن😣
€با اسم صدام بزن😏{با داد}
-اسمت چیه؟😑
€کوک.باید ددی کوک یا ددی یا ارباب صدام بزنی.😏ارباب جئون هم میتونی بگی😏
-کوک...
€گفتم ددی یا ارباب😡
-ارباب خواهش میکنم بازم کن{با داد}
€خوبه.بازت میکنم.😏تهیون بازش کن😏
¤چشم قربان😏
€تیراندازی یادت میدم و ازت میخوام عضوی از مافیا باشی😏
-تو بچگی خیلی دوست داشتم عضو مافیا باشم ولی الان ازش متنفرم😓
€پاشو بیا دنبالم😡{دستش رو گرفت و بلندش کرد}
-من هیچ جا با تو نمیام😧ولم کن
€ساکت شو همه بفهمن خیلی غر غر میکنی نزدیکت نمیان😏پس دختر خوبی باش😏
-باش😒
€این اتاقته 😏برو لباست رو عوض کن برگرد سالن عمارت😏
-باشه😒

خیلی ناراحت بودم.
رفتم تو اتاق.
یه خدمتکار اومد داخل.(*علامت خدمتکار)
*سلام خانم.این لباس رو ارباب گفتن بپوشید🙂
-باشه مرسی😊
*خواهش میکنم.امر دیگه ای ندارید😗
-نه
*من رفتم.

لباس رو پشیدم.
رفتم تو سالن.

€به به؟بیبی گرل خوشتیپ شدی😏
-مرسی.
€بشی غذا بخور بعدش بریم تمرین تیراندازی😏
-باشه

غذا خوردم.
یکم حرف زدیم.
سوال میپرسید.
جواب میدادم.

€برو لباس مخصوص تیراندازی رو بپوش بیا.
-باشه.

رفتم پوشیدم.
به همون سالنی که گفت رفتم.

€خب ببین این تفنگ رو باید اینجوری بگیری.بدنت هم به این صورت
-خودم بلدم باهاش کار کنم😑😒
€خب ببینیم😏
-بفرما

بنگ(تیر رو زد به جای تیراندازی)

€هدف گیری حرف نداره😏
-خواهش میکنم😏
€حرفی نداری😏تو فکری؟
بعد از گذشت چند روز.
-ولم کن😓
€فقط کافیه یه بوس بهم بدی😏
-من به کسی که اذیتم میکنه بوس نمیدم ولم کن احمق😧😓
€خودت خواستی😏
-چی؟😧💔
&یادته بهت گفتم چی تو این کشو گذاشتم که حق نداری بهش دست بزنی😏
-آره😓💔
جونگ کوک دستشو کرد تو همون کشو و یک شلاق بلند و کلفت در آورد
&این اسباب بازیمه ازش نترس.به نظر خیلی قوی میای😏خیلی دوست دارم رو یه آدمی مثل تو امتحانش کنم😏باید تقاس کارتو هم پس بدی.
شلاق رو پرت کرد رو زمین.
رفت سمت دختر.
دستش رو کشید و دستش رو بست به تاج های تخت
-کوک خواهش میکنم ولم کن😓😧
&خیلی دیر گفتی بد گرل😏
شلاق رو از زمین برداشت
کوک با همون شلاق  تو دستش دختر رو می زدتش
حتی یک دقیقه هم بهش رحم نمیکرد
نگاهی به تخت خونی و تعفن آور کرد
&فکر میکنم دیگه بتونم کار تو فراموش کنم.ولی از این به بعد باید به حرفم گوش بدی وگرنه بد تر از این ها میزنمت.حالا هم شاید بتونم کارتو فراموش کنم بیبی گرل😏
بعد نگاهی به دختر کرد و رفت.
بعدش اینکه فهمید چه دسته گلی به آب داده و فهمید مست کرده بود.
لایسا به هوش اومد.
از زبان لایسا

تو فکر عمیق بودم.
یه چاره برای فرار کردن پیدا کردم.
حداقل از این زندگی کسل کننده هم راحت میشم.
فرار کردم .
داشتم میدویدم.
همزمان دنبال من می اومد.

€میدونستی دخترایی که از دست من فرار میکنن چه عاقبتی دارن😏😡
-جلو نیا که خودمو پرت میکنم این پایین😓تفنگ هم دستمه خودمو میکشم😓💔
€لایسا خواهش میکنم این کار رو نکن😓💔من دوست دارم
-برا من فرقی نداره دوستم داری یا نه😶من دوست ندارم

لایسا پرید.

€لایسا نههه😢😭
-خداحافظ ارباب جئون 😕😢
€هیچ وقت فراموشت نمیکنم.ببخشید اگه نتونستم بپرم نجاتت بدم😢💔


از زبان مادر لایسا

دانشگاه لایسا تموم شده بود.
زنگ زدم دانشگاه لایسا ولی میگفتن از زنگ دوم به بعد نبود.
خیلی نگران شدم.تلوزیون رو روشن کردم.
زدم کانال اخبار.
(◇علامت خبرنگار)
◇امروز دختری بر اثر اذیت و آزار ها یک فرد ناشناس و نامعلوم قرار گرفته و مورد خودکشی و پرت کردن خودش از پشت بوم یک عمارت بزرگ و با ارتفاع زیاد شده است.
اشک از گونه ام پرید.
داداش لایسا اومد.
&مامان.....من همین الان میخوام انتقاممو از اون مرد بگیرم😢💔
۱۱:۲۷

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:20

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:20

🗻از زبان کای🗻

داشتم میرفتم تو اتاق که گوشیم زنگ خورد دویدم سمتش.جادوگر بود😒دیگه ازم چی میخوای😐
جواب دادم😑😤
جادوگر:به به آقای کای!خوشحالم تلفن رو برداشتی😏
کای:از جون منو لایلا چی میخوای؟
جادوگر:بزار حرف بزنم.😡
کای:خو بِنال😤
جادوگر:میدونستی داداشات دست من هستن؟😏
کای:دروغ میگی😣😨
جادوگر:نه نمیگم میتونی صداشون رو بشنوی😏
چانیول:کای تو نیا تو حالت خوب باشه حال ما هم خوبه😥
سوهو:لازم نیست بیای خواهش میکنم😣
چن:نمیخواد بیای بزار تو سالم باشی...😔
جادوگر:بسه دیگه زیادی ز.ر زدین😏
کای:من باید چیکار کنم؟😩
جادوگر:باید لایلا رو واسم بیاری وگرنه برا خودت و داداشات خیلی بد میشه😏
کای:نه نمیتونم همچین کاری کنم😣
جادوگر:وگرنه خودت میدونی چه بلایی سرشون میارم تو هم روش😏
کای:باشه ببینم چی میشه؟😔😓
جادوگر:ببینم چی میشه نداریم باید بیاریش هر کجا که هستی فهمیدی یا بفهمونم😏😤😡
کای:شیر فهم شدم ولی برات نمیارمممم تو هممممم غلطططط می کنی به داداشای من دست بزنی[با داد]
جادوگر:پس خودت خواستی😏
کای:نه باشه کاریشون نداشه باش😔😓لایلا رو برات میارم😖
جادوگر:باشه پس خداحافظ😏
کای:خداحافظ😣

۱۱:۰۹

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:19

*~خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:19~*

*~🗻از زبان جادوگر🗻~*

*~نگهبان اومد بهم گفت که هم کای و هم لایلا نیستن.سریع اومدم~*
*~اون لعنتی لایلا رو نجات داده میدونم چیکارت کنم😏~*
*~نگهبان:قربان منو صدا زده بودین؟~*
*~جادوگر:نه په دیوار رو صدا زدم بیاد.حواستون رو جمع کنید کل سئول رو میگردید تا پیداش کنید بعدش برام همون کسایی که گفتم رو برام پیدا می کنید بدون اینکه بکشیدشون ولی بیهوششون کنید و بیاردشون~*😏
*~نگهبان:چشم~*

*~🗻از زبان کای🗻~*

*~خدایا چقدر دعوا دارن😑چرا باید گیر اینا بیفتم آخه😶~*

*~لایلا:کای تو فکری ؟~*
*~کای:اممم.....آره....ولش کن~*
*~لایلا:خب باشه بیا شام بخوریم🙂~*
*~کای:باشه الان میام~*😘
*~لایلا:نونا مرسی~*🤗
*~نینا:نوش جونت😘~*

۱۱:۰۸

خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:18

*~خطرناک ترین خون آشام 《پرنسس》 پارت:18~*

*~کای:خیلی خوش اومدین به خونه~*😁
*~لایلا:مرسی دستت درد نکنه~*😅
*~آیو تو دم گوش نینا:فکر کنم دوباره عاشق هم شدن😌~*
*~نینا دم گوش آیو:یه درصد فکر کن بزارم~*😑
*~رزی:حالا اونا عاشق و معشوق رو ول کنید~*😐
*~آیدینا:ولی خیلی بامزن🤩~*
*~لایسا:جرررر اینو😂💔~*
*~آیدینا:با منی؟~*🤨
*~رزی:شک ندارم با تو بود😂~*

*~🗻کای اتاق هارو نشون داد🗻~*

*~لایلا:کای؟~*
*~کای:بله؟~*
*~لایلا:من میخوام با تو هم اتاقی باشم؟اجازه میدی؟🥺~*
*~کای:چرا نشه🥺~*
*~لایلا:عررر مرسی🥺~*

*~🗻از زبان نینا🗻~*

*~خب برم تو اتاقم🤗وای مامان خیلی قشنگه🥺~*
*~لایسا:میگم لایلا رو ندیدی؟~*
*~نینا:فکر کنم با عشقشه~*😑

*~🗻از زبان لایسا🗻~*

*~داشتم میرفتم که......~*

۱۱:۰۷

KPOP_LOVELY

سلم فرزندم خوفی؟!🙂🌱💕
خش اومدیح🙂🌱💕

.......................

رویا های خودتون رو بسازید🙂🌱💕
در غیر این صورت🙂🌱💕
فرد دیگری برای ساختن🙂🌱💕
رویا اش از شما کمک میگیرد🙂🌱💕
نویسندگان
پیوندهای روزانه
Designed By Erfan Powered by Bayan