خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:5
🍪از زبان نینا🍪
من و لایلا آماده شدیم که آیفون خونه به صدا اومد😶
لایسا:الو؟
رزی:دیوونه آیفونه نه تلفن😂
لایسا:خیلی بیشعوری💔😕
رزی:همچنین😁
لایسا:بله بفرمایید؟
طرف: من کیم جین هو منیجر لایلا هستم😀
لایسا:اوه، به به! آقای جین هو خوبی چه خبر...🤨
آیدینا:ول کن اون آیفون لامصب رو بگو صبر کنه تا بیان😑
لایسا:اوکی
🌁از زبان لایلا🌁
لایلا:نینا آماده ای؟🤨
نینا:آره بریم جین هو منتظره
🏴 سوار شدیم و رفتیم کمپانی🏴
تق تق(صدای در🃏)
کاترینا:بیاید.بفرمایید.
لایلا:سلام
نینا:سلام
کاترینا:خب بچه ها الان وقت احوال پرسی و این چیز ها نداریم باید بهتون بگم که....
لایلا:چیزی شده؟
کاترینا:راستش نه....