خطرناک ترین خون آشام《پرنسس》 پارت:3
از زبان لایسا:داشتم میرفتم تو بغل لایلا که یهو رزی و آیدینا محکم هولم دادن خودشون رفتن تو بغل لایلا.🙁😔
لایسا:عه چتونه نفهم ها؟هیققق خیلی بدین😓
لایلا:همین الان از بغلم میاین بیرون یا خودم از خوابگاه بیرونتون کنم یا شکلات هرچی کوفت و گوشی از ازتون محروم کنم؟🤨
رزی:ببخشید گزینه ی هیچکدام نداره؟😁
نینا:میشه خفه شید و تو پهن کردن سفره روی میز و جمع کردن وسایل ها کمکم کنید؟😠
آیو:من اومدمممممم(داره داد میزنه😂💔)
🌈بعد خوردن غذا🌈
آیدینا:آخخخ دستت درد نکنه😄
رزی:قشنگ پر شدم😁
لایلا:این جای خداروشکر کردنت بود؟🤨
رزی:هیق ببخشید😐
آیو:بریم لایو بگیریم😆
نینا:کجا با این عجله نمیخواید کمکم کنید جمع کنم؟😐
لایسا:عه مامان من الان باید برم تو کمپانی کلی کار دارم🤐
نینا:الکی بهونه نیار امروز روز آزاد هممون هست🙄
لایسا:اعوووو،باشه😶
💟بعد از جمع کردن ظرف ها و شستن💟
نینا:آخیش خسته بودما😪
لایسا:آره الان میتونیم لایو بگیریم😕
لایلا:نه هنوز ۹:۴۵ نشده که😐
آیو:نه من دلم تنگ شده برا لایو😔
رزی:منم اینقدر کار کردیم وقت نشد لایو بگیریم😓
لایلا:ولی عوضش کامبک گرفتیم و کنسرت داشتیم☺
آیدینا:ولی من پر استرس بودم واسه اولین اجرام😂💔
لایسا:آخی قربونت🤣
که یهو گوشی لایلا زنگ خورد و اون.....